سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چشمـــه ســـار رحمــت
 

در سـوگ خورشیــد هشتـــم


... پس از کشته شدن امیـــــن در سال 198 هـ ق ،

خلافت یکپارچه به دست  مأمــــــون افتاد ,

مأمون که فردی زیرک بود

به فکر محکم کردن پایه های خلاافت

و آرام کردن مخالفین برآمد ,

و بهترین راه برای رسیدن به این هدف ،

پیشنهاد ولایتعهدی به امام علی ابن موسی الرضا (ع) بود,


معمولاً ولیعهد را شخصی انتخاب میکنند

که از سن و سال کمتری برخوردار باشد

ولی سن و سال امام (ع) بیشتر از مأمون بود

و گویا امام (ع) نیز این موضوع را به مأمون گوشزد فرمودند ،

ولی مأمون که بدنبال اجرای نقشه های خود بود

امام (ع) را بین پذیرفتن پیشنهاد یا مرگ مخیّر ساخت ! 

امام (ع) برای حفظ کیان اسلام و امامت ،

بالاجبار ولایتعهدی را با شرایطی که خود تعیین فرمودند پذیرفتند.

ولی در ملاقاتهای خصوصی خود با دوستان و شیعیان

این مطلب را اعلام می نمودند

که پذیرفتن ولایتعهدی از سوی ایشان

بالاجبــــــار بوده و مأمون از این کار قصد دارد

قلوب شیعیان را به خود جلب

و از طرفی چهره امام (ع) را مخدوش

و شیعیان مخلص را از امام ناراضی

و از ایشان دور نماید

و از طرفی دیگر ،

فعالیتهای امام را از نزدیک زیر نظر داشته باشد

و محدودیتهایی برایشان اعمال نماید.

امام (ع) به دوستان و شیعیان خود فرمودند :

فریب سخنان او ( مأمون ) را نخورید ,

به خدا سوگند کسی جز او مرا به قتل نمی رساند,

ولی من چاره ای جز صبر ندارم تا زندگی ام بسرآید.

پذیرش ولایتعهدی از سوی امام (ع)

بر خلاف تصوّر و نقشه مأمون ,

باعث گسترش نفوذ و محبوبیت امام (ع)  شد

و مأمون مستأصل مانده بود که چگونه امام (ع)  را تحقیر نماید ,

لذا سعی نمود با تشکیل جلسه

مناظره امام (ع)  با علما و بزرگان ادیان مختلف ,

امام (ع)  را در مقابل استدلالات آنها به زانو درآورد

و از این راه قداست ایشان را خدشه دار نماید,

لذا سران و بزرگان ادیان مختلف را به حضور خود دعوت

و آنان را امر به مناظره سختی با امام (ع)  نمود ,

و خادم خویش یاسر را با این پیام نزد امام (ع)فرستاد :

به پسرعمویم سلام برسان و به او بگو

جمعی از دانشمندان مذاهب مختلف و اهل کلام

به نزد من آمده و دوست دارند با شما مناظره نمایند.

اگر هم سخنی با ایشان را دوست دارید ( می پذیرید ) تشریف بیاورید

و اگر تمایل ندارید به خود زحمت ندهید.

دعوت شدگان بدین شرح بودند:

1 ـ جاثلیق = پیشوا و بزرگ مسیحیان

2 ـ رأس الجالوت = پیشوای یهــــــودیان

3 ـ هرمز بزرگ = پیشوای بزرگ زردشتیان

4 ـ عمـــران صابّی = از اساتیــــد علم کلام

امام (ع) به فرستاده مأمون فرمودند :

سلام مرا به مأمون برسان و بگو

میدانم چه هدفی دارید با این حال می آیم

پس از رفتن یاسر خادم مأمون ,

امام (ع) به حسن ابن محمد نوفلی که در حضورشان بود فرمودند :

.... می خواهی بدانی مأمون چه زمانی از این کار خود پشیمان خواهد شد ؟

..... زمانی که ببیند من برای اهل تورات  با تورات استدلال می آورم

و برای اهل انجیل با انجیل خودشان

و برای اهل زبـــــور با زبور خودشان

و با زردشتیان و رومیان و عبریان

با کتاب و زبان خودشان استدلال میکنم

و آنان را یکی پس از دیگری خط بطلان میکشم

و همگی آنها سخن حق مرا می پذیرند

و سر تسلیم فرود می آورند ....

روز بعد امام (ع) در مجلس مناظره حاضر

و با علما و بزرگان یهـــــود و نصـــــارا و ....

با همان روشی که فرموده بودند

( هرکدام با کتاب و زبان خودشان )

مناظره فرموده و ثابت کردند که

طبق گفته پیامبران آنها موسی (ع) و عیسی (ع)

که در کتابهای تورات و انجیل موجود است ,

دین اسلام و پیامبر اسلام 

آخرین دین و آخرین پیامبــــر خدا هستند

و ما نیز به همان موسی و عیسایی ایمان داریم

که بشارت ظهور پیامبر آخرالزمان را با نام و نشان داده باشند.

چون امام (ع) با کتاب و زبان مناظره کنندگان

و به استناد آیات انجیل و سفرهای تورات

با آنها بحث نموده و استدلال می کردند

به ناچار همگی آنها سخنان امام (ع) را تصدیق کردند

و اعتـــــــــراف نمودند که

دانشمند تر از امام علی ابن موسی الرضا (ع)

کسی در روی زمین نیست.

... و مآمون از این مناظره بسیار خجل و سرافکنده شد.



و سرانجــــام ،

هنگامی که مآمون پس از کشتن برادر خود امین

و تصرف بغداد مرکز حکومت عباسیان ،

پایه های حکومت خود را مستحکم دید ،

تصمیم به انتقال تشکیلات خلافت غاصبانه خود

از مرو ( خراسان فعلی ) به بغداد

مرکز خلافت بنی العباس گرفت ،

 لذا برای جلب نظر بزرگان بنی عباس

که در بغداد و حجاز و مرو و.... مستقر بودند ،

و اطمینان از همراهی آنها

و جلوگیری از توطئه های احتمالی شان،

لازم دید دو محور اصلی پیروزی خود را از سر راه بردارد ،

اولیــــن و مهمترین محــــور را

ولیعهد خود انتخاب کرده علوی ( امام علیه السلام ) میدانست

و دومین محور ، فضــــل ابن سهـــــل ،

وزیـــر اعظــــــم و رکن اصلی حکومت غاصبانه او بود !

لذا در گام اول ،

فضل ابن سهــل ایــــــرانــــی را در جریان سفر انتقال به بغــــداد

در یک حمام به وسیله عوامل مزدور خود از پای درآورد.

و در گام بعدی ،

ولیعهد خود را که امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام بودند

در شهر طوس ( مشهـــد فعلی )

به وسیله زهـــــر به شهــــادت رسانیــــد.



 

مشخصات امام هشتم صلوات الله وسلامه علیه :

نام : علـــی

کنیه : اباالحســن

لقب : رضـــا

تولد : 11 ذیقعده الحرام 148 هـ ق

شهادت : سلخ صفر ( آخرین روز ماه صفر ) سال 203 هـ ق

( در آن سال ماه صفر 30 روز بوده و چنانچه در سال هایی ماه صفر 29 روز باشد همان روز 29 را که آخر ماه صفر است مراسم میگیرند )

مدت عمر شریفشان : 54 سال و 4 ماه

مدت امامت : 19 سال و 7 ماه

تعداد اولاد : 2 پسر بنام های حسن و محمد

[ بنا به روایتی هم یک پسر و یک دختر داشته اند ]


نام پدر : امام موسی الکاظم علیه السلام

نام مـــادر : نجمـــــــه



 

سـرِ سـروران بسـتــه دام تــو        

دل دلبــران دفتـر نــام تـــو

بیک دم دو صــد جــان آزاد را                

کنـد بنـده یک دانـه از دام تــو

بسا عـقـل آسوده دل را که کرد              

سراسیمه یک قطــره ازجـام تـو

 

صلی الله علیک یا امام علی ابن موسی الرضا المرتضی

سالروز شهادت ثامن الحجـــج ،

حضرت امام علی ابن موسی الرضاعلیه السلام

تسلیـــــــــت


 


[ جمعه 91/10/22 ] [ 2:56 عصر ] [ چشمــه ســار رحمت ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

* **موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 58
بازدید دیروز: 73
کل بازدیدها: 473503
*